ابن علی تبریزی شاعر متخلص به صبوری از ایران به روم شد و در 1269 هجری قمری درگذشت. دیوان شعر فارسی و ترکی دارد. (هدیه العارفین ج 1 ص 329). و گویا هموست که در ریحانه الادب به تخلص صبور تبریزی یاد شده است. (ذریعه ج 9 ص 596 و 597)
ابن علی تبریزی شاعر متخلص به صبوری از ایران به روم شد و در 1269 هجری قمری درگذشت. دیوان شعر فارسی و ترکی دارد. (هدیه العارفین ج 1 ص 329). و گویا هموست که در ریحانه الادب به تخلص صبور تبریزی یاد شده است. (ذریعه ج 9 ص 596 و 597)
شاعر موسیقی دان و هنرمند سدۀ یازدهم هجری بود. از خوانسار برخاست و به تبریز شده و از آنجا باتفاق ملا واصب به گیلان رفت و نزد میرزا عبدالله وزیر لاهیجان مقرب گردید. چهارتار نیکو مینواخت و قصۀ حمزۀ و شاهنامه خوب میخواند و هفت مثنوی سرود و در 1078 هجری قمری درگذشت. (ذریعه ج 9 ص 595)
شاعر موسیقی دان و هنرمند سدۀ یازدهم هجری بود. از خوانسار برخاست و به تبریز شده و از آنجا باتفاق ملا واصب به گیلان رفت و نزد میرزا عبدالله وزیر لاهیجان مقرب گردید. چهارتار نیکو مینواخت و قصۀ حمزۀ و شاهنامه خوب میخواند و هفت مثنوی سرود و در 1078 هجری قمری درگذشت. (ذریعه ج 9 ص 595)
ابن محمد بن احمد بن ابراهیم بن احمد بن صالح بن عصفوری شاخوری بحرینی محدث فقیه مفسر شاعر. در شاخور در 21 شوال 1216 هجری قمری 1802/ میلادی درگذشت. او راست: ’النفحه القدسیۀ’ و شرح مفاتیح الشرایع فیض درچهارده جلد و جز آن. (اعیان الشیعه ج 27 ص 128) (اعلام الشیعۀ قرن سیزدهم هجری 427) (هدیه العارفین ج 1 ص 330) (ایضاح المکنون) (ذریعه بترتیب نام کتابهایش)
ابن محمد بن احمد بن ابراهیم بن احمد بن صالح بن عصفوری شاخوری بحرینی محدث فقیه مفسر شاعر. در شاخور در 21 شوال 1216 هجری قمری 1802/ میلادی درگذشت. او راست: ’النفحه القدسیۀ’ و شرح مفاتیح الشرایع فیض درچهارده جلد و جز آن. (اعیان الشیعه ج 27 ص 128) (اعلام الشیعۀ قرن سیزدهم هجری 427) (هدیه العارفین ج 1 ص 330) (ایضاح المکنون) (ذریعه بترتیب نام کتابهایش)
ابن محمدتقی بن محمدعلی نوری مازندرانی محدث رجال شناس معاصر معروف به حاج میرزاحسین نوری در 1254 هجری قمری / 1838 میلادی در فومن مازندران متولد گشت و به عراق مهاجرت کرد و در نجف در17 جمادی دوم 1320 هجری قمری 1902/ میلادی درگذشت. او راست: ’فصل الخطاب فی تحریف الکتاب’ که موجب طعن بر وی گردید و کتابی بنام ’کشف الارتیاب’ در رد آن نوشته شدو حاجی نوری نیز ردی بر ’کشف الارتیاب’ نگاشت و حاج شیخ آقا بزرگ تهرانی مؤلف ذریعه کتابی بنام ’النقداللطیف’ در محاکمه میان ایشان با تأیید حاجی نوری نگاشت. (ذریعه ج 10 ص 220). ونیز او راست: ’مستدرکات الوسائل’ که ذیلی است بر کتاب ’تفصیل وسائل الشیعه’ تألیف شیخ حر عاملی که در سه جلد بزرگ چاپ شده و اخیراً نیز در چندین مجلد تجدید چاپ شده است. دیگر از آثار او ’دارالسلام’ در خواب نما شدن و ’کشف الاستار’ و ’البدر المشعشع فی ذریه موسی المبرقع’ و ’تحفهالزائر’ و ’جنهالماوی’ و ’حاشیۀمنتهی المقال’ و ’سلامهالمرصاد’ و ’شاخۀ طوبی’ و ’صحیفۀ علویه’ و ’صحیفۀ سجادیۀ چهارم’ که ذیل است بر ’صحیفۀ سجادیه سوم’ تألیف عبدالله افندی و ’ظلمات الهاویه’ و ’فیض قدسی’ در تاریخ خاندان مجلسی و ’کلمه طیبه’ و ’لؤلؤ و مرجان’ که در آن به روضه خوانان تاخته و موجب دشمنی آنان و طعن بر وی گردید. و مستدرک مزار بحار و ’معالم العیر’ که مستدرک جلد هفدهم بحار است و ’مواقع النجوم’ و ’میزان السماء’ و ’النجم الثاقب’ و ’نفس الرحمان’ که در احوال سلمان فارسی است. وی شاگرد شیخ عبدالحسین، شیخ العراقین و شیخ مرتضی انصاری و حاجی ملا علی کنی و میرزا محمدحسن شیرازی وسید مهدی قزوینی و میرمحمدهاشم خوانساری بوده است ومعروف ترین شاگرد وی حاج شیخ آقا بزرگ تهرانی مؤلف الذریعه و حاج شیخ عباس قمی میباشند. (ریحانه الادب) (هدیه الاحباب ص 180) (ذریعه) (اعیان الشیعه ج 27 ص 139) (ایضاح المکنون) (معجم المؤلفین) (هدیه العارفین ج 1 ص 330). قزوینی گوید: صاحب ترجمه کتاب خانه جامع و معتبری داشت که در ایران و عراق عرب نظیر آن در کمیت و کیفیت گویا یافت نمیشد ولی بعد از وفات او بکلی متفرق شد. وی پدرزن مرحوم شیخ فضل الله نوری مقیم تهران و جد مادری اولاد او بود و بسیاری از کتب نفیسۀ نادرۀ او را در شش سال قبل که راقم این سطور (قزوینی) به ایران مراجعت نمود نزد آقا ضیاءالدین نوری پسر شیخ فضل الله دید، ولی بعد از وفات او معلوم نشد عاقبت آن کتب به کجا انجامید. (وفیات معاصرین بقلم محمد قزوینی مجلۀ یادگار سال 3 شمارۀ5). مقداری از این کتب که نزد خاندان بهزادی در تهران بود توسط حاج آقا حسین بروجردی خریداری شد و به عراق عرب منتقل گردید و اکنون در نجف در کتاب خانه مدرسه بروجردی موجود است
ابن محمدتقی بن محمدعلی نوری مازندرانی محدث رجال شناس معاصر معروف به حاج میرزاحسین نوری در 1254 هجری قمری / 1838 میلادی در فومن مازندران متولد گشت و به عراق مهاجرت کرد و در نجف در17 جمادی دوم 1320 هجری قمری 1902/ میلادی درگذشت. او راست: ’فصل الخطاب فی تحریف الکتاب’ که موجب طعن بر وی گردید و کتابی بنام ’کشف الارتیاب’ در رد آن نوشته شدو حاجی نوری نیز ردی بر ’کشف الارتیاب’ نگاشت و حاج شیخ آقا بزرگ تهرانی مؤلف ذریعه کتابی بنام ’النقداللطیف’ در محاکمه میان ایشان با تأیید حاجی نوری نگاشت. (ذریعه ج 10 ص 220). ونیز او راست: ’مستدرکات الوسائل’ که ذیلی است بر کتاب ’تفصیل وسائل الشیعه’ تألیف شیخ حر عاملی که در سه جلد بزرگ چاپ شده و اخیراً نیز در چندین مجلد تجدید چاپ شده است. دیگر از آثار او ’دارالسلام’ در خواب نما شدن و ’کشف الاستار’ و ’البدر المشعشع فی ذریه موسی المبرقع’ و ’تحفهالزائر’ و ’جنهالماوی’ و ’حاشیۀمنتهی المقال’ و ’سلامهالمرصاد’ و ’شاخۀ طوبی’ و ’صحیفۀ علویه’ و ’صحیفۀ سجادیۀ چهارم’ که ذیل است بر ’صحیفۀ سجادیه سوم’ تألیف عبدالله افندی و ’ظلمات الهاویه’ و ’فیض قدسی’ در تاریخ خاندان مجلسی و ’کلمه طیبه’ و ’لؤلؤ و مرجان’ که در آن به روضه خوانان تاخته و موجب دشمنی آنان و طعن بر وی گردید. و مستدرک مزار بحار و ’معالم العیر’ که مستدرک جلد هفدهم بحار است و ’مواقع النجوم’ و ’میزان السماء’ و ’النجم الثاقب’ و ’نفس الرحمان’ که در احوال سلمان فارسی است. وی شاگرد شیخ عبدالحسین، شیخ العراقین و شیخ مرتضی انصاری و حاجی ملا علی کنی و میرزا محمدحسن شیرازی وسید مهدی قزوینی و میرمحمدهاشم خوانساری بوده است ومعروف ترین شاگرد وی حاج شیخ آقا بزرگ تهرانی مؤلف الذریعه و حاج شیخ عباس قمی میباشند. (ریحانه الادب) (هدیه الاحباب ص 180) (ذریعه) (اعیان الشیعه ج 27 ص 139) (ایضاح المکنون) (معجم المؤلفین) (هدیه العارفین ج 1 ص 330). قزوینی گوید: صاحب ترجمه کتاب خانه جامع و معتبری داشت که در ایران و عراق عرب نظیر آن در کمیت و کیفیت گویا یافت نمیشد ولی بعد از وفات او بکلی متفرق شد. وی پدرزن مرحوم شیخ فضل الله نوری مقیم تهران و جد مادری اولاد او بود و بسیاری از کتب نفیسۀ نادرۀ او را در شش سال قبل که راقم این سطور (قزوینی) به ایران مراجعت نمود نزد آقا ضیاءالدین نوری پسر شیخ فضل الله دید، ولی بعد از وفات او معلوم نشد عاقبت آن کتب به کجا انجامید. (وفیات معاصرین بقلم محمد قزوینی مجلۀ یادگار سال 3 شمارۀ5). مقداری از این کتب که نزد خاندان بهزادی در تهران بود توسط حاج آقا حسین بروجردی خریداری شد و به عراق عرب منتقل گردید و اکنون در نجف در کتاب خانه مدرسه بروجردی موجود است
ابن علی بن ابی منصور صوفی مالکی. ساکن مصر و ملقب به صفی الدین. او راست: کتاب الرساله. وی در 682 هجری قمری 1283/ میلادی درگذشته است. (ایضاح المکنون) (معجم المؤلفین) (روضات ص 226)
ابن علی بن ابی منصور صوفی مالکی. ساکن مصر و ملقب به صفی الدین. او راست: کتاب الرساله. وی در 682 هجری قمری 1283/ میلادی درگذشته است. (ایضاح المکنون) (معجم المؤلفین) (روضات ص 226)
شاه سلطان حسین صفوی، (1694-1722 میلادی) فرزند شاه سلیمان اول (شاه صفی دوم) صفوی فرزند شاه عباس دوم، فرزند شاه صفی اول، فرزند شاه عباس اول صفوی است. شاه سلطان حسین شش برادر کوچکتراز خود داشت و پدرش شاه سلیمان هنگام مرگ وصیت کرد که تخت و تاج به سلطان مرتضی که از نظر سن کمتر و- از نظر عقل برتر از سلطان حسین بود تعلق گیرد، لیکن امرا پس از مرگ او سلطان حسین که بزرگترین فرزند شاه سلیمان بود را به تخت نشاندند. هدایت درباره روزگاراو مینویسد: ’رقاصان کابلی عزیزتر از بطلان زابلی بودند، و لولیان شیرازی محترم تر از دلیران قفقازی، میدانهای مصاف به ایوانهای زفاف تغییر یافت، و مضمار رزم به مزمار بزم، ارباب ریاضت را خشک مغز خواندند و حکما را مبتدع نام کردند...’. و پس از اشاره به طرد و اخراج علما مانند ملا محمد صادق اردستانی گوید: قدرت به دست زنان و حرم سرایان افتاده بود. و سپس داستان خرابی اوضاع قندهار، و آمدن میرویس غلیجائی برای عرض حال به اصفهان، و عدم توجه اولیای امر بخواسته های وی، و بازگشت او و برافراشتن علم طغیان و استقلال در قندهار یاد کرده است. و چنانکه میدانیم پس از مرگ میرویس، برادرش عبدالعزیز جای وی بگرفت و هرات را نیز بگشود و پس از او پسرش محمود نشست و چون شاه سلطان حسین قدرت عزل او را نداشت فرمان حکومت و لقب صوفی صافی ضمیر برایش فرستاد اما او قانع نشد و به طرف کرمان وسپس شیراز حمله برد و اصفهان را محاصره کرد. هدایت گوید: در این حال علما و روحانیون اصفهان تعویذ و دعای جوشن صغیر مینوشتند و به بازوی شاه می بستند و عاقبت در بامداد جمعه 12 محرم 1135 هجری قمری شاه سلطان حسین صفوی با جمعی از امرا از شهر درآمده و در فرح آبادبه نزد محمود غلیجائی افغان آمده خود را خلع کرد و تاج را بر سر محمود نهاد. و روز چهاردهم محمود به شهر درآمد و شاه را در اندرون زندانی کرد. و در 1141 هجری قمری چون لشکر عثمانی بخشهائی از غرب ایران را اشغال کرده و شاه سلطان حسین را از محمود خواستند، او شاه زندانی را کشت و سرش را برای ایشان فرستاد. و جنازه اش را در قم دفن کردند. از آثار وی مدرسه چهارباغ و کاخ فرح آباد و تعمیر چهل ستون باقی است. وزیران وی به ترتیب عبارتند از: 1- شاه قلی پسر شیخعلی زنگنه. 2- محمد مؤمن شاملو. 3- میرزا طاهر وحید قزوینی. 4- فتحعلیخان داغستانی پسر القاص میرزا بن ایلدرم. 5- آخرین وزیر وی محمدقلیخان بود که بدست افغانها کشته شد. پسرش طهماسب میرزا در هنگام محاصرۀ اصفهان به ولایت عهد منصوب شده بود پس از شنیدن خبر قتل پدر در قزوین خود را شاه خواند. رجوع به طهماسب دوم و روضه الصفای ناصری و ذریعه ج 2 ص 84 و فهرست سبک شناسی ج 3 و مسکوکات رابینو ص 40 و تاریخ مشروطۀ کسروی ص 484 شود
شاه سلطان حسین صفوی، (1694-1722 میلادی) فرزند شاه سلیمان اول (شاه صفی دوم) صفوی فرزند شاه عباس دوم، فرزند شاه صفی اول، فرزند شاه عباس اول صفوی است. شاه سلطان حسین شش برادر کوچکتراز خود داشت و پدرش شاه سلیمان هنگام مرگ وصیت کرد که تخت و تاج به سلطان مرتضی که از نظر سن کمتر و- از نظر عقل برتر از سلطان حسین بود تعلق گیرد، لیکن امرا پس از مرگ او سلطان حسین که بزرگترین فرزند شاه سلیمان بود را به تخت نشاندند. هدایت درباره روزگاراو مینویسد: ’رقاصان کابلی عزیزتر از بطلان زابلی بودند، و لولیان شیرازی محترم تر از دلیران قفقازی، میدانهای مصاف به ایوانهای زفاف تغییر یافت، و مضمار رزم به مزمار بزم، ارباب ریاضت را خشک مغز خواندند و حکما را مبتدع نام کردند...’. و پس از اشاره به طرد و اخراج علما مانند ملا محمد صادق اردستانی گوید: قدرت به دست زنان و حرم سرایان افتاده بود. و سپس داستان خرابی اوضاع قندهار، و آمدن میرویس غلیجائی برای عرض حال به اصفهان، و عدم توجه اولیای امر بخواسته های وی، و بازگشت او و برافراشتن علم طغیان و استقلال در قندهار یاد کرده است. و چنانکه میدانیم پس از مرگ میرویس، برادرش عبدالعزیز جای وی بگرفت و هرات را نیز بگشود و پس از او پسرش محمود نشست و چون شاه سلطان حسین قدرت عزل او را نداشت فرمان حکومت و لقب صوفی صافی ضمیر برایش فرستاد اما او قانع نشد و به طرف کرمان وسپس شیراز حمله برد و اصفهان را محاصره کرد. هدایت گوید: در این حال علما و روحانیون اصفهان تعویذ و دعای جوشن صغیر مینوشتند و به بازوی شاه می بستند و عاقبت در بامداد جمعه 12 محرم 1135 هجری قمری شاه سلطان حسین صفوی با جمعی از امرا از شهر درآمده و در فرح آبادبه نزد محمود غلیجائی افغان آمده خود را خلع کرد و تاج را بر سر محمود نهاد. و روز چهاردهم محمود به شهر درآمد و شاه را در اندرون زندانی کرد. و در 1141 هجری قمری چون لشکر عثمانی بخشهائی از غرب ایران را اشغال کرده و شاه سلطان حسین را از محمود خواستند، او شاه زندانی را کشت و سرش را برای ایشان فرستاد. و جنازه اش را در قم دفن کردند. از آثار وی مدرسه چهارباغ و کاخ فرح آباد و تعمیر چهل ستون باقی است. وزیران وی به ترتیب عبارتند از: 1- شاه قلی پسر شیخعلی زنگنه. 2- محمد مؤمن شاملو. 3- میرزا طاهر وحید قزوینی. 4- فتحعلیخان داغستانی پسر القاص میرزا بن ایلدرم. 5- آخرین وزیر وی محمدقلیخان بود که بدست افغانها کشته شد. پسرش طهماسب میرزا در هنگام محاصرۀ اصفهان به ولایت عهد منصوب شده بود پس از شنیدن خبر قتل پدر در قزوین خود را شاه خواند. رجوع به طهماسب دوم و روضه الصفای ناصری و ذریعه ج 2 ص 84 و فهرست سبک شناسی ج 3 و مسکوکات رابینو ص 40 و تاریخ مشروطۀ کسروی ص 484 شود
ابن عبدالله بن بکرمکنی به ابوالحسن صبحی بصری. جامی در نفحات الانس گوید: از بزرگان آغاز قرن چهارم هجری است و برخی او را ابوعبدالله حسن نوشته اند و در آنجا در 320 هجری قمری درگذشته است. و صبحی منسوب به صبحه، قلعه یی در دیاربکر است. (از نامۀ دانشوران ج 3 ص 33 از نفحات الانس)
ابن عبدالله بن بکرمکنی به ابوالحسن صبحی بصری. جامی در نفحات الانس گوید: از بزرگان آغاز قرن چهارم هجری است و برخی او را ابوعبدالله حسن نوشته اند و در آنجا در 320 هجری قمری درگذشته است. و صبحی منسوب به صبحه، قلعه یی در دیاربکر است. (از نامۀ دانشوران ج 3 ص 33 از نفحات الانس)
ابن حسین بن حسن، ملقب به علاءالدین جهانسوز ملک الجبال عباسی. از 545- 556 هجری قمری پادشاه غور بوده است. وی دولت غوریۀ فیروزکوه را بسط داد و بهرامشاه غزنوی را شکست و شهر غزنین را قتل عام کرد و هفت شبانه روز این شهر را بسوخت و به این سبب جهانسوز لقب گرفت. رجوع به غوریان شود
ابن حسین بن حسن، ملقب به علاءالدین جهانسوز ملک الجبال عباسی. از 545- 556 هجری قمری پادشاه غور بوده است. وی دولت غوریۀ فیروزکوه را بسط داد و بهرامشاه غزنوی را شکست و شهر غزنین را قتل عام کرد و هفت شبانه روز این شهر را بسوخت و به این سبب جهانسوز لقب گرفت. رجوع به غوریان شود
ابن اردشیر بن محمد کاتب ملقب به نجم الدین و مکنی به ابوعبیدالله. شاگرد نجیب الدین یحیی (601- 689 هجری قمری). بوده و از وی اجازۀ روایت دارد. (ذریعه ج 1 ص 253)
ابن اردشیر بن محمد کاتب ملقب به نجم الدین و مکنی به ابوعبیدالله. شاگرد نجیب الدین یحیی (601- 689 هجری قمری). بوده و از وی اجازۀ روایت دارد. (ذریعه ج 1 ص 253)